نظريهپردازي
دربارهي ارتباطات ميان فرهنگي، طي 20 سال گذشته به پيشرفتهاي عظيمي نائل
آمده است و چندين رويكرد نسبت به گنجاندن فرهنگ در نظريههاي ارتباطات
وجود دارد.
نخستين رويكرد اين است كه فرهنگ را
ميتوان در نظريههاي ارتباطات با فرآيند ارتباطات ادغام كرد همچنين فرهنگ
را در نظريهي مديريت هماهنگ معني وارد ساختهاند، به عبارت ديگر، فرهنگ
در چارچوب نظريه به ارتباطات متصل ميشود. دوم اينكه نظريههايي را
ميتوان براي توصيف يا تبيين نحوهي تفاوت ارتباطات ميان فرهنگها طراحي
كرد.
سوم اين است كه نظريههايي را
ميتوان براي توصيف يا تبيين ارتباطات بين مردم متعلق به فرهنگهاي گوناگون
به وجود آورد. تاكنون اكثر نظريهپردازيها در مقولهي سوم ميگنجيدهاند.
همچنين نظريهپردازان با استفاده از رويكرد بين گروهي چنين فرض ميكنند
كه فرهنگ تنها يكي از چند ويژگي اعضاي گروه است كه بر ارتباطات تاثير
ميگذارد.
نظريههاي تفاوتهاي فرهنگي در ارتباطات:
اما تعداد اندكي از نظريهپردازان
تلاش كردهاند تا به تبيين تفاوتهاي ميانفرهنگي در ارتباطات با استفاده
از ابعاد مرتبط با سطوح فرهنگي و فردي بپردازند. اين نظريهها شامل نظريه
چهره - مذاكره، نظريهي محدوديتهاي مكالمه و نظريهي نقض پيشبيني
ميشوند.
تفاوت عمده بين فرهنگهاي مردانه و زنانه در چگونگي توزيع نقشهاي جنسيتي در يك فرهنگ نهفته است.
مردانگي به جوامعي تعلق دارد كه
در آنها نقشهاي جنسيتي اجتماعي به روشني از يكديگر متمايزند، (يعني تصور
بر آن است كه مردان جسور، خشن و متمركز بر كسب موفقيتهاي مادي هستند، در
حالي كه زنان بيشتر حالت فروتنانه و ملايم داشته و توجهشان معطوف به
افزايش كيفيت زندگي است)؛ زنانگي به جوامعي تعلق دارد كه در آنها نقشهاي
جنسيتي اجتماعي همپوشي دارند (يعني تصور ميرود كه هم مردان و هم زنان
فروتن و ملائم بوده و توجهشان را به افزايش كيفيت زندگي معطوف ميسازند.)
همگرايي فرهنگي:
نظريه «همگرايي فرهنگي» بر مدل
همگرايي ارتباطات كينكيد استوار است. كينكيد ارتباطات را به عنوان «فرآيندي
تعريف ميكند كه در آن دو يا چند فرد يا گروه به مبادلهي اطلاعات به
منظور دستيابي به تفاهم متقابل با يكديگر و با جهاني ميپردازند كه در
آنها زندگي ميكنند».
او چنين استدلال ميكند كه به
تفاهم متقابل ميتوان نزديك شد، اما هرگز بهطور كامل نميتوان به آن دست
يافت. «دو يا چند فرد ممكن است از طريق چندينبار تكرار مبادله اطلاعات به
سمت تفاهم متقابل بيشتر در راستاي درك منظور يكديگر حركت كنند.»
بر اساس اين مقاله كه ترجمه آن
برعهده دكتر پيروز ايزدي بوده و در فصلنامه مطالعاتي و تحقيقاتي وسايل
ارتباط جمعي منتشر شده، نظريه جامع ارتباطات بين قومي ميگويد: كيم زمينهي
نظريهي جامع ارتباطات بين قومي را كه در اين كتاب ارائه ميدهد، پي
ميريزد.
او از نظريه سيستمهاي عمومي
(سيستمهاي باز) به عنوان چارچوب سازماندهنده استفاده ميكند. طرح
سازماندهندهي او شامل مجموعهاي متشكل از چهار دايره است: يك دايره براي
رفتار در مركز كه توسط سه دايره كه نمايانگر بافت هستند، احاطه شدهاند (از
مركز به دواير بيروني): 1. رفتار (رمزگذاري/ رمزشكني)؛ 2. ارتباط
برقراركننده؛ 3. موقعيت؛ و 4. محيط.
همسازي ارتباطات:
نظريه همسازي ارتباطات از اثر
گايلز درمورد تحرك لهجه ناشي ميشود. اين نظريه به عنوان نظريهي همسازي
گفتار آغاز شد. نظريهي همسازي گفتار بر اين باور بود كه گويشوران از
استراتژيهاي زباني براي كسب تاييد و يا نشان دادن تمايز در تعاملاتشان با
ديگران استفاده ميكنند. استراتژيهاي عمدهاي كه ارتباطگران براساس اين
انگيزهها مورد استفاده قرار ميدهند، عبارتند از همگرايي يا واگرايي
گفتار. اينها «حركات زبانشناختي» به ترتيب براي كاهش يا افزايش فاصلهي
ارتباطي هستند.
نظريهي همسازي ارتباطات با «بافت
اجتماعي - تاريخي» تعاملات آغاز ميشود. اين امر شامل روابط بين گروههاي
داراي تماس با يكديگر و هنجارهاي اجتماعي در ارتباط با تماس ميشود (تماس
بين فرهنگي يكي از انواع تماس بينگروهي در نظريهي همسازي ارتباطات است).
اين بخش تفاوتهاي فرهنگي را نيز در بر ميگيرد.
دومين بخش نظريهي همسازي
ارتباطات «جهتگيري معطوف به همسازي» ارتباطگران است، يعني گرايش آنان به
درك برخورد با اعضاي خارج از گروه به صورت بينفردي، بين گروهي يا تركيبي
از هردو، سه جنبه از جهتگيري معطوف به همسازي به شرح زير است: 1. «عوامل
درونفردي» (براي مثال، هويتهاي اجتماعي و فردي)، 2. «عوامل بين گروهي»
(براي مثال، عواملي كه بازتاب جهتگيري ارتباطگران با افراد خارج از گروه
هستند، مانند سرزندگي و نشاط مشهود در گروه، خودي) و «جهتگيري اوليه»
(براي مثال، استعداد مشهود براي منازعه، انگيزش معطوف به همسازي بلندمدت
نسبت به افراد خارج از گروه).
سرانجام اينكه پژوهشهاي اندكي
وجود دارند كه از برخي ازنظريههاي ارائهشده در اين فصل حمايت به عمل
آورند. با توجه به وضعيت نظريهپردازي در ارتباطات بينفرهنگي، انجام پژوهش
غيرنظري توجيهپذير نيست. پژوهشهاي طراحيشده براي آزمودن نظريهها جهت
پيشبرد درك ما از ارتباطات فرهنگي امري ضروري است و ديگر به پژوهشهاي
غيرنظري بيشتر نيازي نيست.