"«جهانی شدن تولید»؛ نگاه متفاوت سیاستمداران و تکنوکراتها"؛ عنوان مقاله است که توسط "توماس فریدمن" در نیویورک تایمز به چاپ رسیده است.
متن مقاله را در زیر مشاهده میکنید:
اسوشیتدپرس چندی پیش گزارش داد که «فیدل کاسترو»، رهبر سابق کوبا، پس از برگزاری مناظرات درون حزبی کاندیداهای جمهوری خواه در ایالت فلوریدا، در اظهار نظری عجیب اعلام کرده: «انتخاب یک نامزد از حزب جمهوریخواه برای این امپراتوری جهانی و گسترده (ایالات متحده) بزرگترین رقابت احمقانه و نابخردانهایی است که تا به حال دیدهام.»
قطعاً اینکه یک مارکسیست (کاسترو) کاندیدای حزب شما (حزب جمهوری خواهان) را به دور ماندن از واقعیات امروز متهم میکند، نشانه خوبی نیست، اما وی در طرح این اتهام تنها نیست. امروزه شکاف عظیمی در طرز تفکر رهبران سیاسی (همچون نمایندگان مجلس، سناتورها و رئیس جمهور) و رهبران شرکتهای فن آوری امریکایی در جهان تکنولوژی (نه از نوع رهبران وال استریت، بلکه آنهایی که با مدیریت شرکت های برتر به ایجاد شغل و تولیدات در جهان می پردازند) درباره جهان سیاست رخ داده است: این دو گروه به معنای واقعی کلمه در دو جهان مختلف به سر میبرند.
چندی پیش، در فوریه سال گذشته، دیداری بین پرزیدنت "اوباما" و "استیوجابز"، از بنیانگذاران شرکت اپل که اکتبر گذشته درگذشت، صورت پذیرفت. اوباما در این دیدار از استیوجابز پرسید: «چرا سال گذشته تقریبا تمام 70 میلیون آیفون، 30 میلیون آی پد و 59 میلیون محصولات دیگر اپل که به فروش رسیده است، در خارج از مرزهای امریکا ساخته شده است؟»
سپس اوباما پرسید: «آیا نمی شود ساخت این محصولات در داخل کشور انجام شود؟» جابز پاسخ داد: «این محصولات به این دلیل در خارج از کشور تولید میشود که تولیدکنندگانشان در خارج از این کشور زندگی می کنند.»
سیاستمداران، «جهان» را به عنوان بلوکهایی متشکل از رأی دهندگان که در جغرافیای خاص خود زندگی میکنند، میبینند. به حداکثر رساندن منافع اقتصادی برای رأیدهندگان در جغرافیای خود، مسئولیتی است که سیاستمداران بر عهده خود میدانند. اما بسیاری از مدیران شرکتهای برتر فناوری، به طور فزاینده جهان را به مثابه مکانی میدانند که در آن محصولاتشان را می توانند در هر کجا که مایل باشند ساخته و از طریق زنجیره عرضه جهانی در همه جا به فروش برسانند.
این روزها مدیران برتر فناوری به ندرت در خصوص «بیرون سپاری» (Outsourcing ) صحبت میکنند. در حال حاضر دنیای آنها یکپارچه است و برای آنها مفهوم «خارج» و «داخل» کشور دیگر وجود ندارد. امروزه در کسب و کار آنها، هرگونه محصول و خدماتی طراحی، بازاریابی و تولید میشود و از طریق زنجیره عرضه جهانی (که به دنبال دسترسی به بهترین استعدادها با کمترین هزینه میباشد)، در تمام نقاط جهان به فروش میرسد. آنها بیش از هر زمان دیگر به طور فزایندهای شاهد عرضه محصولاتشان با عنوان «ساخته شده در جهان» (Made in the World ) و نه «ساخته شده در آمریکا»، هستند.
بنابراین بسیاری از شرکتهای امریکایی در واقع خود را شهروندان جهان میدانند. اما اوباما تنها رئیس جمهور ایالات متحده است و نه چیز دیگر. «ویکتور فونگ» رئیس کمپانی «لی و فونگ» یکی از قدیمیترین تولیدکنندگان پارچه و لباس در هنگ کنگ به شمار میآید، او در این خصوص میگوید: «تا سال گذشته فعالیتهای این کمپانی در این قالب تعریف میشد: شما در آسیا منبع تولید هستید و در آمریکا و اروپا تولیدات خود را به فروش میرسانید. اما در حال حاضر فعالیتهای این کمپانی بر اساس این قانون تعریف میشود: "منابع تولید در همه جا، تولید در همه جا و نهایتا فروش در همه جا".»
در واقع چنین تعریفی از تجارت مفهوم کلی «صادرات» را به معنای واقعی کلمه دگرگون ساخته است. «مایک اسپیلینتر» مدیرعامل یکی از شرکتهای بزرگ کامپیوتری در امریکا، در خصوص جهانی شدن میگوید: «برون سپاری به 10 سال پیش بازمیگردد، زمانی که انجام بسیاری از کارها در خارج از کشور مبدأ میسر شد. به طوری که بسیاری از کارهای محدود محاسباتی و انجام برخی از امور مالی به راحتی به شرکت های دیگری که در کشورهایی همچون هند، سنگاپور، تایوان و چین مستقر بودند واگذار می شد و پس از اتمام کار، دوباره به شرکت مبدا فرستاده می شد.»
«مایکل دل» بنیانگذار شرکت «دل» در این مورد معتقد است: «من همیشه به دیگر شرکتهای فناوری یادآوری میکنم که امروزه 96 درصد از مشتریان بالقوه ما در خارج از آمریکا زندگی میکنند و اگر شرکتهایی مانند دل مایل هستند به آنها محصولات خود را عرضه کنند، این کار نیازمند طراحی و تولید برخی از قطعات این محصولات در همان کشور (خریدار) میباشد.»
این مشخصات جهانی است که ما در آن زندگی می نیم. جهانی رو به رشد که هیچگاه تغییر هویت نخواهد داد. اما کشورهایی مثل امریکا نیز در صورتی که بخواهند میتوانند در این «جهان» رشد کنند.
«یوسی شفی» (کارشناس تجهیزات ام آی تی) توضیح میدهد که: «اگر موسسات فناوری ما به صورت کمی و کیفی به رشد و توسعه نیروهای متخصص بپردازند، می وانیم از قدرتی جهانی برخوردار شویم.»
در بخش نوآوری محصولات، طراحی محصولات، بازاریابی محصولات، سازماندهی زنجیره عرضه محصولات، تولید نهایی محصولات و خرده فروشی محصولات اگر هر کدام از ما در این نظام جهانی از سهم خودمان برخوردار شویم، میتوانیم به خوبی توانایی های خودمان را درهر زمینه ایی به کار گیریم.
در چنین شرایطی خبر خوبی که میتوان داد، این است که همه ما برای رقابت در این جهان از امتیازهای کلانی برخوردار هستیم؛ مشروط به این که در این جهان متفاوت به همکاری با یکدیگر بپردازیم. در جهانی که در آن بیشترین سود به افرادی تعلق میگیرد که از نوآوری و طراحی یک محصول برخوردار باشند و سود حاصل از نوآوری و ابتکار گیج کننده است، باید روی خلاقیتهای فردی سرمایه گذاری کرد.
در جهان که در آن استعداد مهمترین مزیت رقابتی است، باید از نخبگان و نوابغ حداکثر استفاده را نمود. در جهانی که در آن حفاظت از مالکیت فکری و وجود بازار امن سرمایه از سوی نوآوران و سرمایه گذاران به طور یکسان مورد ارزش و احترام قرار می گیرد، باید شرایط امنی برای سرمایه های فکری و مالی فراهم آورد.
کشورها باید با بکارگیری یک استراتژی ملی؛ افزایش مشاغل ثانویه در آموزش و پرورش را در دستور کار خود قرار دهند، زیرساختها را بهبود بخشند، پروژههای تحقیقاتی دولتی باید افزایش یابد، و سرانجام برخورداری از یک برنامه بلند مدت برای رسیدن به اهداف و همچنین رفع مشکلات و بدهیهای ایجاد شده بسیار ضروری است.
نیویورک تایمز
28 ژانویه 2012
ترجمه و تلخیص: نسیم کلانی