ای نعمت ولایت تو بهترین نِعَم
ای لطف بی نهایت تو شامل اُمَم
هم کاشف الغُمومی و هم باقرُ العلوم
هم چشمه ی کمالی و هم منبع حِکَم
ای آنکه گفت واژه اسراء تو را سلام
بپذیر هم سلامِ منِ خسته از کرم
وا حسرتا که کشته ی زهر جفا شدی!
از کینه ی هِشام تو ای میر مُحتَشم
پیوسته در عزای تو بر مزار تو
چشم کبود شهر ببارد سرشک غم