«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَرَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ص عَلَى الْمُجَذَّمِينَ وَ هُوَ رَاكِبٌ حِمَارَهُ وَ هُمْ يَتَغَدَّوْنَ فَدَعَوْهُ إِلَى الْغَدَاءِ فَقَالَ أَمَا إِنِّي لَوْ لَا أَنِّي صَائِمٌ لَفَعَلْتُ فَلَمَّا صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَمَرَ بِطَعَامٍ فَصُنِعَ وَ أَمَرَ أَنْ يَتَنَوَّقُوا فِيهِ ثُمَّ دَعَاهُمْ فَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ وَ تَغَدَّى مَعَهُمْ»
«امام سجاد (علیهالسلام) گذرش بر جذاميان افتاد، حضرت سوار بر الاغش بود و آنها صبحانه مىخوردند. امام را به صبحانه دعوت كردند، فرمود: اگر روزه نميداشتم ميپذيرفتم؛ و چون به منزلش رفت، دستور فرمود غذائى لذيذ و خوب بسازند، سپس براى صبحانه از آنها دعوت كرد و خود هم با آنها مشغول خوردن شد.»
توضیح ساده و مختصر:
یکی از مشکلترین راههایی که انسانهای بزرگ میتوانستند به واسطهی آن در خود فروتنی ایجاد کنند یا تواضع خود را تقویت نمایند، همنشینی با افراد جذامی بوده. در این رابطه، چندین داستان از امامان ما نقل شده که نشان میدهد آنها با جذامیان نشست و برخاست داشته، و هرگز اجازه نمیدادهاند متفاوت بودن جذامیان، باعث شود احساس دورافتادگی از جامعه کنند. این داستان از حضرت امام سجاد، نمونهای از این سیره و رفتار معصومین علیهم السلام است که میتواند الگویی همیشگی برای ما پیروان آن حضرت باشد.
أصول الكافي، ترجمه مصطفوى، ج3، ص: 187 [با اندک دخل و تصرف]